- نویسنده : اقتصاد آنلاین
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
- کد خبر 143475
- 8 بازدید
- بدون نظر
- پرینت
به گزارش اقتصاد آنلاین، در جهانی که هر تصمیم اشتباه میتواند به بحرانهای چند صد میلیارد دلاری منجر شود، اقتصاد به بزرگترین حافظ صلح تبدیل شده است. این واقعیت، بازتاب تغییری است که طی نیم قرن گذشته در ساختار قدرت جهانی رخ داده است. زمانی جنگ ابزاری برای گسترش نفوذ سیاسی و دسترسی به منابع جدید بود. اما امروز شبکههای مالی، زنجیرههای تأمین جهانی، بازارهای یکپارچه و سرمایهگذاریهای فرامرزی، به گونهای جهان را درهم تنیدهاند که هر جنگی نهفقط برای طرفین درگیر، بلکه برای بسیاری از اقتصادهای دیگر نیز ویرانکننده است. به همین دلیل، کشورهایی که اقتصاد بزرگ، متنوع و جذاب دارند، نه تنها از منظر داخلی مستحکمترند، بلکه در سطح بینالمللی نیز بهواسطه همین قدرت اقتصادی، یک نوع امنیت غیرنظامی به دست میآورند.
قدرت اقتصادی امروز همان نقشی را ایفا میکند که ناوهای جنگی یا خطوط دفاعی در قرن بیستم داشتند. با این تفاوت که در دنیای پیچیده فعلی، حفظ زنجیره تولید، ثبات بازارهای مالی و جریان آزاد سرمایه، مؤثرتر از هر سلاحی میتواند مانع جنگ شود. هرچه روابط اقتصادی میان کشورها گستردهتر باشد، هزینه جنگ به شکلی تصاعدی افزایش مییابد. نابودی بازارهای صادراتی، توقف سرمایهگذاری، سقوط ارز، کاهش تولید و آسیب به شرکتهای چند ملیتی تنها بخشی از تبعاتی است که جنگ بهدنبال دارد. به همین دلیل، هر کشوری که بتواند خود را در نظام اقتصاد جهانی به یک حلقه ضروری تبدیل کند، در برابر تهدیدهای امنیتی نیز مقاومتر میشود.
یکی از نکات مهم این است که امنیت اقتصادی صرفا به معنای رشد GDP نیست. امنیت اقتصادی زمانی ایجاد میشود که یک کشور به طور همزمان بتواند شبکه روابط تجاری خود را توسعه دهد، سرمایه خارجی جذب کند، در زنجیره تولید جهانی نقش فعال داشته باشد و برای شرکای خود به یک منبع سود و منفعت تبدیل شود. در چنین شرایطی، هر تهدیدی علیه آن کشور، به سرعت به تهدیدی علیه منافع اقتصادی دیگران نیز تبدیل میشود. موضوعی که عملا احتمال جنگ را کاهش میدهد. برای درک ملموستر این روند، بررسی نمونههایی از جهان ضروری است. در میان همه نمونههای موجود، رابطه آمریکا و چین بیشترین سر و صدا و تحلیل را طی دو دهه اخیر بههمراه داشته است و امروز بهعنوان بزرگترین مصداق بازدارندگی اقتصادی در جهان شناخته میشود.
چگونه اقتصاد مانع جنگ هستهای میان چین و آمریکا میشود؟
در دو دهه اخیر هیچ رابطهای به اندازه رابطه آمریکا و چین همزمان اینچنین پرتنش، پیچیده و وابسته نبوده است. رقابت ژئوپلیتیک، اختلافات فناوری، جنگ تجاری، محدودیت بر شرکتهای فناوری و مناقشات سیاسی، بارها دو کشور را در موقعیت تقابل قرار داده است. اما با وجود این سطح از تنش، آنچه مانع تبدیل رقابت به جنگ شده، ستونهای عظیم وابستگی اقتصادی است که دو اقتصاد بزرگ جهان را به یکدیگر متصل میکند. در این رابطه، تجارت چند صد میلیارد دلاری میان دو کشور به عنوان یک ستون اصلی عمل میکند.
آمریکا بزرگترین بازار مصرف جهان است و چین مرکز تولید جهانی. شرکتهای آمریکایی بخش قابل توجهی از تجهیزات، مواد اولیه و حتی محصولات نهایی خود را از چین تأمین میکنند و چین نیز برای ادامه رشد اقتصادی خود به بازارهای گسترده آمریکا نیاز دارد. از سوی دیگر، چین بخش مهمی از اوراق خزانهداری آمریکا را در اختیار دارد و هرگونه بیثباتی مالی در آمریکا به صورت مستقیم داراییهای چینی را تهدید میکند. این سطح از درهمتنیدگی اقتصادی باعث شده هر اقدام نظامی بین این دو کشور به معنای فروپاشی بخشهای مهمی از اقتصاد جهانی باشد. به همین دلیل، با وجود تنشهای سیاسی، ساختار اقتصاد جهانی عملا دو قدرت را مجبور به گفتوگو، مدیریت اختلافات و جلوگیری از برخورد مستقیم کرده است. این نمونه بهوضوح نشان میدهد که اقتصاد چگونه میتواند مانع جنگ شود. آمریکا و چین نمونهای هستند که در آن، قدرت اقتصادی نهتنها امنیت داخلی، بلکه امنیت بینالمللی ایجاد کرده است. امنیتی که نتیجه طبیعی وابستگی متقابل عمیق، حجم سرمایه در گردش و نقش غیرقابل حذف هر دو کشور در شبکه اقتصاد جهانی است.
درسها برای ایران
تجربه آمریکا و چین نشان میدهد کشورهایی که بهدنبال افزایش سطح امنیت و کاهش احتمال درگیری هستند، باید مسیر ادغام اقتصادی در شبکه جهانی را تقویت کنند. گسترش روابط تجاری پایدار، ایجاد پیوندهای مالی بلندمدت و مشارکت در زنجیره تولید جهانی باعث میشود سایر دولتها بهصورت طبیعی در حفظ ثبات آن کشور ذینفع شوند. جذب سرمایهگذاری خارجی نیز بهعنوان یک ابزار امنیتی عمل میکند، زیرا هر سرمایهگذاری خارجی در حکم یک لنگر ثبات است که کشور سرمایهگذار را نیز به حفظ آرامش وادار میکند. مجموع این اقدامات نهتنها اقتصاد را قدرتمند میسازد، بلکه سطح بازدارندگی غیرنظامی را نیز افزایش میدهد. در زمان افزایش درآمدهای نفتی و شرایط بدون تحریم، ایران میتواند سرمایهگذاریهای خارجی خود را در سایر کشورهای منطقه و جهان تقویت کند. همچنین، جذب سرمایههای خارجی، باعث میشود تا هر تنش در ایران، یک تنش سیاسی و اقتصادی بزرگ در منطقه باشد.
تبدیل شدن به گذرگاههای انرژی و تأمین انرژی نیز یکی دیگر از راههای کلیدی جلوگیری از جنگ و تحریم است. نمونه این سیاست را به وضوح میتوان در روسیه دید. تأمین انرژی گازی اروپا از روسیه، تا سالها مانع از یک جنگ بزرگ میان ناتو و روسیه شد. چراکه بسیاری از صنایع اروپایی و حتی بخش خانگی، وابستگی بسیار بالایی به واردات انرژی از روسیه داشتند. ایران نیز میتواند با منابع سرشار خود، با مدیریت درست، به صادرکننده انرژی به منطقه تبدیل شود. همچنین، میتواند از طریق انتقال انرژی از خاک خود به سایر کشورها، به عنوان مثال، تبدیل شدن به مسیر تجارت انرژی میان کشورهای شمالی و شمال غربی مانند ترکمنستان، آذربایجان، و ترکیه، هر گونه تنشی برای کشور را به تهدید بزرگ انرژی برای منطقه تبدیل کند. در واقع، با حکمرانی درست انرژی و اقتصاد و درگیر شدن در زنجیره تأمین جهانی و حتی منطقه، میتوان هزینههای جنگ و تحریم را برای تمام کشورها افزایش داد.
✅ آیا این خبر اقتصادی برای شما مفید بود؟ امتیاز خود را ثبت کنید.
[کل: 0 میانگین: 0]
https://eghtesadefarsi.com/?p=143475

