فقدان تربیت نیروی سیاسی در احزاب؛ حلقه مفقوده توسعه سیاسی کشور | اقتصاد فارسی

فقدان تربیت نیروی سیاسی در احزاب؛ حلقه مفقوده توسعه سیاسی کشور | اقتصاد فارسی
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

سرخط اخبار اقتصادی

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.   برابر با : Wednesday, 1 October , 2025  .::.  اخبار منتشر شده : 146 خبر
فقدان تربیت نیروی سیاسی در احزاب؛ حلقه مفقوده توسعه سیاسی کشور

خبرگزاری مهر – گروه سیاست؛ نهاد حزب در نظام‌های مردم‌سالار نه‌تنها وظیفه سازماندهی نیروهای اجتماعی و ارائه برنامه‌های کلان سیاسی را برعهده دارد، بلکه کارکرد آموزشی و تربیتی آن به‌عنوان یکی از ارکان اصلی پرورش مدیران و سیاستمداران آینده شناخته می‌شود. در واقع، حزب باید «مدرسه سیاست» باشد؛ جایی که علاقه‌مندان به فعالیت‌های عمومی، از طریق آموزش مستمر و تجربه عملی، به نیروهایی کارآمد برای حضور در عرصه‌های تصمیم‌گیری تبدیل شوند.

تجربه کشورهایی چون آلمان، فرانسه و هند نشان می‌دهد که احزاب موفق، با ایجاد مدارس حزبی، برگزاری دوره‌های آموزشی و تشکیل آکادمی‌های سیاسی، توانسته‌اند به‌طور پیوسته نسل‌های تازه‌ای از رهبران و مدیران سیاسی را به جامعه معرفی کنند. این نهادها از یک‌سو دانش نظری در حوزه حقوق، اقتصاد، روابط بین‌الملل و مدیریت را منتقل می‌کنند و از سوی دیگر، مهارت‌هایی همچون مناظره، مذاکره، مدیریت بحران و کار جمعی را در عمل آموزش می‌دهند. با این حال در ایران، فعالیت حزبی عمدتاً به ایام انتخابات محدود شده است. بسیاری از احزاب تنها در مقاطع رقابتی فعال می‌شوند و پس از پایان انتخابات، یا به حالت نیمه‌تعطیل درمی‌آیند یا صرفاً در قالب بیانیه‌های سیاسی حضور خود را حفظ می‌کنند. همین رویکرد مقطعی موجب شده نقش حیاتی احزاب در تربیت نیروها کم‌رنگ و حاشیه‌ای باشد.

نبود آموزش سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی بلندمدت در احزاب ایرانی، پیامدهای مستقیم و ملموسی به همراه داشته است. نخست آنکه بسیاری از مدیران در شرایطی به مسئولیت‌های کلان گمارده می‌شوند که تجربه کافی در حوزه سیاست‌گذاری یا مدیریت اجرایی ندارند. دوم آنکه به‌جای پرورش و معرفی چهره‌های تازه، عرصه سیاست بیش از حد به اشخاص خاص و معدود رهبران سنتی وابسته شده است؛ وضعیتی که مانع از گردش نخبگان و بازتولید سالم نیروهای سیاسی می‌شود. در نتیجه، ساختار سیاسی کشور همواره با بحران کمبود مدیران تازه‌نفس و کارآمد مواجه است و این امر هزینه‌های سنگینی در سطح اداره عمومی کشور به دنبال دارد.

چالش غیبت آموزش حزبی در مدیریت کشور

تداوم این روند می‌تواند هزینه‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی سنگینی برای کشور به همراه داشته باشد. نیروهای آموزش‌ندیده در شرایط بحرانی معمولاً به جای تکیه بر تحلیل دقیق و تجربه عملی، واکنش‌های هیجانی و مقطعی از خود نشان می‌دهند؛ تصمیم‌هایی که نه‌تنها به حل مسئله کمکی نمی‌کند بلکه گاه بحران را پیچیده‌تر می‌سازد.

از سوی دیگر، فقدان خط‌مشی پایدار و منسجم، موجب نوسان در سیاست‌گذاری‌ها و تغییرات ناگهانی در برنامه‌های اجرایی می‌شود. این وضعیت اعتماد عمومی را تضعیف کرده و باعث بی‌ثباتی در فضای اقتصادی و اجتماعی کشور می‌گردد. نبود نیروهای تربیت‌شده، وابستگی بیش از حد سیاست به معدود افراد سنتی را تشدید می‌کند؛ موضوعی که مانع از گردش نخبگان، بازتولید مدیران کارآمد و شکل‌گیری نسل جدید رهبران سیاسی خواهد شد.

به اعتقاد ناظران، غفلت از تربیت سیاسی تنها یک کاستی تشکیلاتی نیست، بلکه در درازمدت به ضعف کارآمدی نظام حکمرانی منجر می‌شود و هزینه‌های آن مستقیماً بر دوش جامعه و مردم سنگینی خواهد کرد.

از شخص‌محوری تا محدودیت‌های قانونی؛ چالش‌های تربیتی احزاب

تحلیل‌ها نشان می‌دهد که موانع متعددی در راه ایفای نقش آموزشی و تربیتی احزاب وجود دارد که می‌توان آنها را در دو سطح درونی و بیرونی مورد بررسی قرار داد. در سطح درونی، مهم‌ترین مانع نبود یک ساختار آموزشی منسجم و پایدار است. بسیاری از احزاب به‌جای سرمایه‌گذاری در ایجاد کمیته‌های آموزشی یا آکادمی‌های سیاسی، بیشتر به فعالیت‌های کوتاه‌مدت انتخاباتی بسنده می‌کنند.

افزون بر این، فرهنگ شخص‌محوری به جای برنامه‌محوری در اغلب احزاب رایج است؛ به گونه‌ای که رهبران کاریزماتیک یا چهره‌های شناخته‌شده، تعیین‌کننده مسیر و فعالیت‌های حزب هستند و کمتر فرصتی برای تربیت نسل جدیدی از مدیران و سیاستمداران ایجاد می‌شود. همچنین رقابت‌های غیرسازنده و بعضاً خصومت‌آمیز میان گروه‌های داخلی، انرژی و توان سازمانی را فرسوده کرده و ظرفیت یادگیری و آموزش را کاهش می‌دهد.

در سطح بیرونی، موانع گسترده‌تری مشاهده می‌شود. ضعف نهادهای مدنی و نبود پیوند ارگانیک میان جامعه و احزاب موجب شده تا این تشکل‌ها پایگاه اجتماعی گسترده‌ای نداشته باشند. افزون بر آن، محدودیت‌های قانونی و نظارتی، امکان فعالیت آزادانه و توسعه برنامه‌های آموزشی را محدود می‌سازد.

از سوی دیگر، بی‌اعتمادی عمومی نسبت به احزاب، که ریشه در عملکرد ضعیف و سابقه ناکارآمدی برخی جریان‌ها دارد، مانع بزرگی برای جذب نیروهای تازه و جوانان علاقه‌مند به فعالیت سیاسی است. ترکیب این موانع درونی و بیرونی، چرخه‌ای معیوب به‌وجود آورده است: احزاب به دلیل ضعف ساختاری قادر به تربیت نیرو نیستند، و چون نیروی جدید وارد نمی‌شود، ضعف ساختاری همچنان تداوم می‌یابد. این چرخه معیوب در بلندمدت باعث می‌شود احزاب از ایفای نقش واقعی خود در نظام مردم‌سالار فاصله بگیرند.

درس‌هایی از تجربه جهانی آموزش حزبی

نمونه‌های موفق در جهان نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری هدفمند بر آموزش حزبی می‌تواند آثار ملموس و ماندگاری در کیفیت حکمرانی بر جای بگذارد.

حزب کارگر انگلستان با تأسیس آکادمی‌های سیاسی و طراحی دوره‌های تخصصی برای جوانان و فعالان محلی، بستر رشد رهبرانی را فراهم کرده که بعدها به کابینه و پارلمان راه یافته‌اند.

فقدان تربیت نیروی سیاسی در احزاب؛ حلقه مفقوده توسعه سیاسی کشور

‌اعتراض دانشجویان کارگر (ذیل حزب کارگر) مارس ۲۰۱۱ علیه کاهش بودجه دولت

در آلمان نیز، احزاب بزرگ مانند سوسیال‌دموکرات و دموکرات مسیحی، از طریق بنیادهای آموزشی و پژوهشی وابسته به خود، آموزش‌های نظری، مهارت‌های سیاسی و حتی تجربه‌های عملی را به نیروهای تازه‌وارد منتقل می‌کنند. این بنیادها سالانه هزاران دانشجو، فعال اجتماعی و علاقه‌مند به سیاست را تحت پوشش قرار می‌دهند و عملاً به دانشگاه‌های غیررسمی سیاست بدل شده‌اند.

در هند، به‌عنوان یکی از پرجمعیت‌ترین دموکراسی‌های جهان، احزاب سیاسی با استفاده از سازوکارهای داخلی و شبکه‌های ایالتی و محلی خود، زمینه مشارکت و آموزش نیروهای جدید را فراهم می‌کنند. این رویکرد موجب شده است که جریان‌های سیاسی هند بتوانند به‌طور مستمر نسل‌های تازه‌ای از مدیران و رهبران را بازتولید کنند؛ فرآیندی که از یک‌سو مانع تمرکز قدرت در دست گروه‌های محدود می‌شود و از سوی دیگر، پویایی و رقابت سیاسی را در سطح ملی تقویت می‌کند.‌

راهکارهای احزاب برای تربیت نیرو و تضمین پایداری سیاست

کارشناسان معتقدند مقایسه این تجربه‌ها با وضعیت ایران نشان می‌دهد که فقدان نظام آموزشی حزبی، مهم‌ترین حلقه مفقوده در مسیر توسعه سیاسی کشور است. الگوهای جهانی نشان می‌دهند که حزب صرفاً ماشین انتخاباتی نیست، بلکه می‌تواند یک نهاد تربیتی و دانشگاه سیاسی باشد؛ نهادی که در بلندمدت کیفیت حکمرانی را بهبود می‌بخشد و اعتماد عمومی به سیاست را بازسازی می‌کند.

رفع خلأ آموزشی در احزاب نیازمند مجموعه‌ای از اقدامات هم‌زمان و هماهنگ است. نخستین گام، ایجاد مدارس حزبی و مراکز آموزشی دائمی است که بتوانند به‌صورت علمی و ساختارمند، مهارت‌های سیاسی، فنون مدیریتی و دانش حکمرانی را به اعضا منتقل کنند. در کنار آن، همکاری نظام‌مند با دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی می‌تواند حلقه ارتباط میان دانش نظری و تجربه عملی را برقرار سازد. همچنین، تأکید بر جذب جوانان و زنان نه تنها به نوسازی تشکیلاتی کمک می‌کند، بلکه به بازتاب بهتر تنوع اجتماعی در ساختارهای حزبی منجر می‌شود. اصلاح قوانین انتخاباتی و فراهم کردن بستر رقابت واقعی، انگیزه احزاب برای سرمایه‌گذاری در آموزش نیروها را افزایش می‌دهد. افزون بر این، تقویت فرهنگ درون‌حزبی و عبور از شخص‌محوری به سمت برنامه‌محوری، شرطی اساسی برای پایداری این تحولات به شمار می‌رود.

این گزارش نشان می‌دهد که غفلت از تربیت نیروهای سیاسی، آینده کارآمدی نظام سیاسی و توسعه کشور را به‌طور جدی تهدید می‌کند. تجربه جهانی نیز ثابت کرده است که احزاب زمانی می‌توانند به نهادهای اثرگذار بدل شوند که خود را به‌عنوان «مدرسه سیاست» بازتعریف کنند. به همین دلیل، بازاندیشی در نقش و کارکرد احزاب نه یک انتخاب اختیاری، بلکه ضرورتی فوری برای تضمین پویایی حیات سیاسی ایران به شمار می‌آید.

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از بررسی توسط تیم اقتصاد فارسی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، افترا و یا خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.