بنیان‌های تولید علوم انسانی اسلامی از منظر امام خمینی(ره) | اقتصاد فارسی

بنیان‌های تولید علوم انسانی اسلامی از منظر امام خمینی(ره) | اقتصاد فارسی
×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

سرخط اخبار اقتصادی

افزونه جلالی را نصب کنید.  .::.   برابر با : Wednesday, 10 September , 2025  .::.  اخبار منتشر شده : 75 خبر
بنیان‌های تولید علوم انسانی اسلامی از منظر امام خمینی(ره)

– اخبار استانها –

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، دیدگاه امام خمینی(ره) را می‌توان تجسمی از علوم انسانی اسلامی در عرصه سیاست و اجتماع قلمداد کرد. ایشان مقدمه حرکت به سمت علوم انسانی اسلامی را آسیب شناسی تمدن و فرهنگ غرب می دانند و به مواردی در این زمینه اشاره می کنند.

تحویلی نگری در عرصه علوم و کاهش ابعاد موضوعات مورد بررسی در علوم به جنبه های مادی و دنیوی و غفلت از جنبه های ماوراء مادی و اخروی که نتیجه آن تسخیر طبیعت بدون اتکا به عقل و وحی و استعمار و جنگ و تخریب محیط زیست شده است.

دومین مقدمه تحول علوم انسانی، آسیب شناسی جامعه اسلامی است و تفطن به اینکه جوامع مسلمان آن گونه که اسلام خواسته حرکت نکرده اند و نتیجه آن شده است که سلاطین نالایق بر کشورهای اسلامی حکمرانی می‌کنند و استعمارگران خارجی بر مقدّرات مسلمین مسلط شده اند. 

به عقیده ایشان تحویلی نگری در اسلام شناسی‌های موجود نیز وجود دارد به این معنا که بسیاری از اندیشمندان اسلامی اسلام را به علایق و دانشهای تخصصی خود فرو می کاهند. عرفا همه معارف اسلام را به بعد معنوی و اخروی تأویل نمودند و از شئون اجتماعی و دنیوی باز ماندند و اهل فقه و شریعت را به قشری گری متهم کردند و از سوی دیگر برخی از فقها دین را به اعمال و رفتار ظاهری فقه و شریعت محدود کردند و … و این امر موجب غربت و مظلومیت دین و عدم شناخت جامع دین و در نتیجه معطل ماندن بسیاری از معارف اسلامی؛ عدم شکوفایی ابعاد مختلف دین شده است که برای سعادت و هدایت مادی و معنوی و دنیوی و اخروی انسان مهم است. 

امام خمینی ریشه های تحویلی نگری در اسلام شناسی های موجود را در چهار امر می بینند:
1.   انس و علاقه به رشته خاص علمی و غفلت از سایر رشته ها؛ 
2.  رویکرد حصرگرایانه در روش و محدود کردن ابزار شناخت به یک ابزار خاص؛
3.  عدم شناخت کامل و جامع اسلام؛
4.  عدم شناخت صحیح انسان.

که در این بین به نظر می رسد عدم شناخت صحیح انسان می تواند تبیین‌گر سایر آسیب‌ها باشد و از این روست که امام خمینی هستی‌شناسی انسان را زیربنای تحول در علوم انسانی و اسلامی و رسیدن به علوم انسانی اسلامی مطلوب می دانند، به گونه ای که اگر انسان را کون جامع بدانیم، نمی توانیم به تنها یک دانش در ارتباط با انسان بسنده کنیم و نگاهی تک بعدی به دین که هدایت گر انسان است داشته باشیم. 

ایشان انسان را دارای سه نشئه و مقام و عالم می دانند:
 1. نشئه آخرت و عالم غیب و مقام روحانیت و عقل.
 2.  نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال.
 3. نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت. 

و انسان شناسی جامع را مستلزم توجه به تمامی این ابعاد برمی شمارند. 

در این میان امام خمینی فطرت را مهمترین عنصر شناخت انسان قلمداد می کنند و سایر مفاهیم اساسی در انسان شناسی و علوم انسانی همچون آزادی، عشق، عدالت، استقلال، قدرت، سیاست و حتی دین و معنویت را بر محور آن معنا می کنند که غفلت از آن انسان و حیات اجتماعی را به دام نسبی انگاری و توسل به قراردادهای اجتماعی و … می کشاند.

امام خمینی موضوع علم همۀ انبیا را «انسان» و فلسفه نبوت را هدایت و تربیت انسان در همه شئون فردی و اجتماعی و دنیایی و اخروی می‌دانند. از این رو ایشان میان آموزه های اسلام و علوم انسانی همچون روانشناسی، جامعه شناسی، سیاست و اقتصاد، حقوق و … ارتباط مستقیمی قایل هستند. 

براساس تفکر امام همه موجودات یک کل به هم پیوسته و دارای یک رابطه طولی هستند و در مسیر توحید حرکت می کنند و به همین جهت، علم و اندیشه در تفکر اسلامی، یک مجموعه به هم پیوسته و سازگار است. به عبارت دیگر همان طور که در عرصه هستی شناسی نوعی کثرت در عین وحدت مشاهده می شود در عرصه علوم نیز نوعی کثرت در عین وحدت وجود دارد. در این نگاه نوعی وحدت میان علوم اسلامی و علوم انسانی و علوم طبیعى وجود دارد و همه این علوم باید مهار شوند و به سوی توحید حرکت کنند.

با چنین نگرشی، ما دیگر علوم اسلامی و غیراسلامی نداریم و تمامی علوم، اگر جهت گیری آنها درست باشد، می‌توانند در مسیر توحید و اسلام باشند. به عقیده ایشان این اختراعات محیِّرالعقولى که خداوند نصیب اروپائیان کرده، اگر به طور عقل و تحت پرچم دین الهى اداره مى‏شد، عالم یکپارچه نورانیت و معدلت مى ‏شد، و سرتاسر دنیا به روابط حسنه مى‏توانست سعادت ابد خود را تأمین کند؛ ولى مع التأسّف این قواى اختراعیّه تحت سیطره جهل و نادانى و شیطنت و خودخواهى، همه بر ضد سعادت نوع انسانى و خلاف نظام مدینه فاضله به کار برده مى‏شود و آنچه باید دنیا را نورانى و روشن کند، آن را به ظلمت و بیچارگى فرو برده، و راه بدبختى و ذلّت و زحمت به انسان مى‏‌پیماید.

به عقیده ایشان «اگر حکیمى وجودات عقلی را به طور استقلال تعقل و اثبات کند، برایش حجاب است؛ ولى اگر شخصى علوم طبیعى را نه مستقلًا بلکه استظلالًا ادراک کند، سعید است.

امام بر اساس اینکه انسان را دارای سه مقام است در یک طبقه بندی علوم بشری را به سه دسته تقسیم می-کنند:
1. علوم نافع به حال انسان است به حسب احوال نشآت دیگر که غایت خلقت وصول به آن است.
2. علومی که ضرر مى‏رساند به حال انسان و او را از وظایف خود منصرف مى‏کند.
3. علومی که فی نفسه ضرر و نفعى ندارد، بلکه جهت گیری عالم است که این علوم را نافع را مضر می کند.

ایشان علوم نافع را چنین دسته بندی می‌کنند:

1.  «آیه محکمه» که عبارت است از علوم عقلیه و عقاید حقه و معارف الهیه که علوم مربوط به نشئه اول هستند. 

2.  «فریضه عادله» که عبارت است از علم اخلاق که مربوط به نشئه دوم است. 

3.  سنّت قائمه» که عبارت است از علوم آداب قالبیه که علوم مربوط به نشئه سوم هستند و مهمترین آنها عبارتند از: علم فقه و مبادى آن، و علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن، که متکفل آن علماى ظاهر و فقها و محدثین هستند، 

ایشان علوم انسانی و اجتماعی را جزء علوم مربوط به نشئه دنیا می‌داند که ناظر به آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن است. 

علوم طبیعی و صنایع در نگاه امام خمینی به خودی خود برای سعادت حقیقی انسان نه مضرّ هستند و نه مفید، اما جهت گیری عالم می تواند آنها را مفید یا مضر کند. مثلا علم طبّ و نجوم  در صورتى که محقق نظر آیت و علامت به آنها داشته باشد، و علم تاریخ، در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه شود، داخل در «آیه محکمه» می‌شوند که به واسطه آنها علم به اللّه یا علم به معاد حاصل شود. اما اگر تحصیل آنها براى خود آنها یا استفادات دیگرى باشد که تأثیری در سعادت انسان نداشته باشد و انسان را از علوم آخرت منصرف نمایند، این علوم بالعرض مذموم می شوند.

از نگاه امام داشتن جهانبینی اسلامی مبتنی بر عقل برای اسلامی بودن تولیدات علمی لازم ولی ناکافی است و اخلاق و تربیت نیز یکی از لوازم دینی شدن اندیشه¬ها و رفتارهاست. حتی علم توحید و فقه نیز اگر با غایات تربیتی و اخلاقی اسلام هماهنگ نباشد نه تنها مشکلی از انسان و جامعه حل نخوهد کرد، بلکه خود حجابی از حجابهای شیطانی خواهد شد. 

بر این اساس ایشان می فرمایند «ساده ‏اندیشى است که ما گمان کنیم فقط علم و تخصص میزان است. علم توحید و فقه هم میزان نیست. آن علمى میزان است و براى بشر سعادت می آورد که تربیت در آن باشد و اگر در همه مدارس ما این معنا باشد چندى نمى‏گذرد که همه جوان¬هاى ما که امید آتیه این مملکت هستند،  اصلاح مى‏شوند. و همه نه شرقى و نه غربى بار مى‏آیند، و همه بر صراط مستقیم واقع می شوند.»

توصیه امام این است که گسترش علوم انسانی و اجتماعی اسلامی (مانند آداب معاشرت، سیاست مدن، جامعه شناسی، اقتصاد، حقوق، مدیریت، تعلیم و تربیت و … که مربوط به نشئه سوم حیات انسان و تنظیم امورات انسان در دنیا برای حرکت در مسیر سعادت است) باید بر پایه اجتهاد و تفقه جواهری باشد. در نگاه امام خمینی «فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.» نه یک فقه صرفا فردی. طبیعی است از منظر امام خمینی فقه موجود برای اداره اجتماع کافی نیست و باید به توسعه کمّی و کیفی آن پرداخت. مى‏تواند درک کند تا بتواند فلسفه ارسال انبیا(سعادت جامع و همه جانبه انسان و جامعه و اقامه قسط و عدالت) را تحقق بخشد.

یکی از لوازم غیر معرفتی در زمینه تولید علم و نظریه پردازی در بستر فرهنگ اسلامی، از منظر امام خمینی تقویت روحیه خودباوری و اعتماد به نفس است، اعتماد به نفسی که از یک سو بواسطه عدم آشنایی از هویت و میراث تمدنی خود و از سوی دیگر به واسطه تبلیغات استعمارگران از دست رفته است. جوامع اسلامی قبل از هر چیز باید خودشان را درست کنند و باورشان بیاید که آنها هم انسانند و قدرت تفکر دارند و می توانند علم و صنعت تولید کنند.

نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی موسوی، پژوهشگر و نویسنده 

انتهای پیام/

  • دیدگاه های ارسال شده شما، پس از بررسی توسط تیم اقتصاد فارسی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی توهین، افترا و یا خلاف قوانین جمهوری اسلامی ایران باشد منتشر نخواهد شد.
  • لازم به یادآوری است که آی پی شخص نظر دهنده ثبت می شود و کلیه مسئولیت های حقوقی نظرات بر عهده شخص نظر بوده و قابل پیگیری قضایی می باشد که در صورت هر گونه شکایت مسئولیت بر عهده شخص نظر دهنده خواهد بود.
  • لطفا از تایپ فینگلیش بپرهیزید. در غیر اینصورت دیدگاه شما منتشر نخواهد شد.