بازار؛ گروه بین الملل: هرچند امارات متحده عربی خود را به عنوان الگویی از مدرنیته، فضای باز و نوآوری عربی به جهان معرفی میکند، اما رقابت بین دو شاهزاده بانفوذ یعنی طحنون بن زاید، معاون حاکم ابوظبی و مشاور امنیت ملی، و هزاع بن زاید، نماینده حاکم در العین، در حال افزایش است. اگرچه هنوز به صورت رسمی به این رقابت اشارهای نشده، اما طبق گزارش مفصل رسانه ایتالیایی Inside Over در ۸ اکتبر ۲۰۲۵، این رقابت شکاف عمیقی را در قلب دولت امارات بین دیدگاه تکنوکراتیک طحنون مبنی بر کنترل از طریق امور مالی و اطلاعاتی و تلاش سنتگرایانه هزاع برای بازگرداندن پایههای سنتی اقتدار نشان میدهد. در واقع، پشت برجهای درخشان دبی و ابوظبی به عنوان نماد پیشرفت و رفاه، نبردی آرام برای در اختیار گرفتن زمام قدرت و تسلط بر این امیرنشین خلیج فارس در دوره پس از محمد بن زاید، در جریان است.
سیستم بن زاید
به گزارش نشریه الاستقلال؛ از زمان مرگ خلیفه بن زاید در سال ۲۰۲۲ و به قدرت رسیدن برادرش محمد بن زاید، امارات وارد مرحله جدیدی از بازسازی قدرت داخلی در درون خانواده حاکم شده است. در مارس ۲۰۲۳، محمد بن زاید با انتصاب برادرانش طحنون و هزاع بن زاید در مقامات دولتی، این انگاره را تقویت کرد که وی در حال توزیع قدرت است. این اقدام بیسروصدا به سنت دیرینه جانشینی افقی در خانواده آل نهیان پایان داد و دورانی از وراثت عمودی از پدر به پسر را آغاز کرد. اما این تغییر و تحولات، قدرت برادران را کاهش نداد؛ و حتی فضا را برای رقابت خاموش طحنون و هزاع، فراهم کرد.
از سال ۲۰۱۶، طحنون سمت مشاور امنیت ملی را بر عهده داشته، اما قدرت واقعی او بسیار فراتر از این عنوان است. در واقع، او قدرتمندترین مرد پس از رئیس جمهور و مغز متفکر شبکه گسترده مالی و اطلاعاتی است که از ابوظبی تا آسیا، آفریقا و اروپا امتداد دارد. طحنون کنترل امپراتوری اقتصادی به ارزش بیش از ۱.۵ تریلیون دلار در اختیار دارد که شامل سرمایهگذاریهای دولتی و شرکتهای بزرگی مانند رویال گروپ، ADQ و شرکت بینالمللی هولدینگ (IHC) به عنوان قدرتمندترین بازوی اقتصادی امارات محسوب میشود. آنچه طحنون را از برادرانش متمایز میکند، تسلط او بر اهرمهای جدید قدرت یعنی پول، فناوری و دادهها است.
بر اساس گزارشها، از جمله امارات لیکس که در ۶ ژوئیه ۲۰۲۵ منتشر شد، امپراتوری اقتصادی گسترده طحنون به عنوان پوششی برای اختیارات گستردهتر در امور امنیتی و خارجی عمل میکند.
او دو غول فناوری G۴۲ و MGX، را در اختیار دارد که برای بخشهای هوش مصنوعی، امنیت سایبری و بیوتکنولوژی، امارات از اهمیت راهبردی برخوردار است و با بازیگران جهانی مانند مایکروسافت و بلک راک همکاری میکند. این دسترسی به عنوان یک امپراتوری سایه، به او اجازه میدهد بر تصمیمات اقتصادی و سیاسی تأثیر بگذارد. بر اساس گزارشها، از جمله امارات لیکس که در ۶ ژوئیه ۲۰۲۵ منتشر شد، امپراتوری اقتصادی گسترده طحنون به عنوان پوششی برای اختیارات گستردهتر در امور امنیتی و خارجی عمل میکند. او به نظارت بر عملیات اطلاعاتی پنهان، از جمله کمپینهای جاسوسی سایبری و نفوذ دیجیتال، و همچنین هماهنگی فعالیتهای اماراتی در درگیریهایی مانند لیبی، یمن و سودان از طریق شبکههایی از شرکتهای خصوصی و واسطههای مالی متهم است. این توانایی عمل در منطقه خاکستری بین امنیت و اقتصاد، طحنون را به مظهر یک «چهره دولت پنهان» تبدیل کرده است.
در مقابل، هزاع بن زاید تصویری آرامتر و ریشهدارتر از خود به نمایش میگذارد. او پس از رهبری سرویس امنیت ملی در دهه ۱۹۹۰، به نقشهای اداری و نمایندگی روی آورد و در دسامبر ۲۰۲۴ معاون حاکم ابوظبی و نماینده حاکم در العین شد. هزاع همچنان به جامعه امارات نزدیک مانده و از شبکه مالی جهانی که برادرانش کنترل میکنند، فاصله دارد. او با رهبران قبایل و نمایندگان جامعه دیدار و خود را به عنوان یک چهره سنتی برخلاف شخصیت تکنوکرات خاموش طحنون معرفی میکند. اما آرامش او به معنای فقدان جاهطلبی نیست. در سالهای اخیر، هزاع به دنبال گسترش نفوذ خود در امور امنیتی و منطقهای بوده که مدتها تحت سلطه طحنون است. این امر باعث نگرانی در حلقه نزدیکان محمد بن زاید شده است، زیرا این حوزهها به عنوان خطوط قرمز مرتبط با امنیت ملی دیده میشوند.
تضاد رویکردها
اختلاف بین این دو برادر، بازتاب دو چهره متضاد از هویت امارات متحده عربی نیز است. طحنون مظهر امارات جدید بوده که بر پایه هوش مصنوعی، اقتصادهای دیجیتال و شرکتهای جهانی بنا شده است. اما امارات سنتی را نمایندگی میکند که هنوز برای انسجام اجتماعی، سلسله مراتب قبیلهای و تصویر یک حاکم نزدیک به مردمش ارزش قائل است. این تضاد بین مدرنیته تکنولوژیکی و مشروعیت سنتی، تنها یک تفاوت در دیدگاه نیست. به گفته برخی از کارشناسان غربی، این تضاد تبدیل به رقابت بر سر قدرت آینده امارات شده است. همچنین، با آماده شدن بن سلمان، ولیعهد عربستان برای رهبری در آینده، نفوذ طحنون به عنوان قدرت اجرایی واقعی افزایش مییابد، و در مقابل هزاع ارتباطات دیرینه خود را در بوروکراسی نظامی و غیرنظامی حفظ میکند.
گزارشی اینتلیجنس آنلاین در سپتامبر ۲۰۲۵ نیز به اختلافات فزاینده بین این دو برادر بر سر مدیریت نیروهای نیابتی خارجی امارات تاکید دارد. این امر، نشان میدهد رقابت آنها فراتر از پویاییهای داخلی و به سیاست منطقهای این کشور نیز سرایت کرده است. در سالهای اخیر، نام طحنون مترادف با دیپلماسی سایه امارات و شبکههای نفوذ غیررسمی این کشور بوده که دور از چشم عموم فعالیت میکنند. او از طریق همکاری با کشورهایی مانند چین، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده، پروژههای بزرگی را در حوزه فناوری و امنیت سایبری رهبری میکند و توسط رسانههای غربی به ایفای نقش محوری در عملیاتهای نظارت دیجیتال علیه مخالفان و روزنامهنگاران با تکیه بر جاسوسافزارهای اسرائیلی و سیستمهای نظارتی اروپایی متهم شده است.
در مقابل، هزاع کمتر درگیر امور اطلاعاتی است و بیشتر بر نمایندگی دولت در داخل کشور تمرکز دارد و به عنوان چهره اجتماعی رژیم عمل میکند تا چهره امنیتی. اما تلاشهای او برای گسترش اقتدار خود در داخل و خارج، تنشها با طحنون را افزایش داده و تحلیلگران را بر آن داشت که رابطه آنها را اتحادی شکننده توصیف کنند که احتمالا در هر لحظه از هم میپاشد.
به نظر میرسد محمد بن زاید این نیروهای رقیب را از «توازن طلایی» مدیریت میکند که شامل توزیع مناصب ارشد برای حفظ وفاداری و جلوگیری از چندپارگی است، بطوریکه هیچ جناحی کنترل کامل تصمیمگیری را به دست نمیگیرد.
وقتی محمد بن زاید در ۲۹ مارس ۲۰۲۵ پسرش خالد را به عنوان ولیعهد منصوب کرد، قصد پایان دادن به هرگونه مبارزه احتمالی برای جانشینی بین برادرانش را داشت. اگرچه این اقدام خط قدرت را روشن کرد، اما درهای رقابت ناگفته برای نفوذ بین سه مرکز قدرت را گشود که عبارتند از؛ ولیعهد جوان که بر امور نظامی و امنیتی نظارت دارد، طحنون که بر اطلاعات و اقتصاد مسلط است، و هزاع که به ارتباطات عمیق اجتماعی و نهادی خود در درون تشکیلات اماراتی متکی است.
به نظر میرسد محمد بن زاید این نیروهای رقیب را از «توازن طلایی» مدیریت میکند که شامل توزیع مناصب ارشد برای حفظ وفاداری و جلوگیری از چندپارگی است، بطوریکه هیچ جناحی کنترل کامل تصمیمگیری را به دست نمیگیرد. اما این ترتیبات ذاتاً شکننده بوده و بیشتر به اقتدار شخصی رئیس جمهور و توانایی او در حفظ نظم داخلی متکی است تا به سازوکارهای قانونی یا نهادی.
رقابت بین طحنون و هزاع همچنین عمیقاً با عملیات منطقهای ابوظبی در دهه گذشته گره خورده است. در لیبی، طحنون با تأمین مالی و تسلیحاتی نیروهای ژنرال خلیفه حفتر مرتبط است. در مقابل، هزاع رویکردی محتاطانهتر و مبتنی بر نهاد را ترجیح میداد. در یمن، طحنون از گسترش شورای انتقالی جنوب در عدن از طریق کانالهای تأمین مالی مستقیم حمایت میکرد، اما هزاع به تعامل با دولت مشروع تمایل داشت.
در سودان، پرونده محمد حمدان دقلو (حمیدتی) و نیروهای پشتیبانی سریع او به یکی از جنجالیترین پروندهها در درون رهبری امارات تبدیل شد. اردوگاه طحنون به مدیریت لجستیک و تأمین مالی شبهنظامیان حمیدتی قبل از شروع جنگ در سال ۲۰۲۳ متهم و بعداً باعث شرمساری دیپلماتیک برای ابوظبی شد. به باور تحلیلگران؛ این رویکردهای متفاوت در سیاست خارجی، رقابت عمیقتری را بر سر چگونگی تعریف امنیت ملی امارات متحده عربی آشکار میکند. آیا امنیت ملی امارات به دنبال اعمال نفوذ در خارج از کشور از طریق ثروت، فناوری و اطلاعات است، یا حفظ ثبات داخلی از طریق انسجام اجتماعی و وفاداریهای محلی؟ این پرسش همچنان حل نشده باقی مانده و تضاد شدید بین دیدگاه تکنوکراتیک طحنون و سنتگرایانه هزاع را آشکار میکند.
همچنین، در حلقههای داخلی ابوظبی، یک پرسش هنوز وجود و اینکه اگر محمد بن زاید، سرانجام از قدرت کنار برود چه اتفاقی میافتد؟ در حال حاضر، او تمام ارکان قدرت، از ارتش و بودجههای دولتی گرفته تا اطلاعات و سیاست خارجی، را در دست دارد. اما پس از رفتن او، این سیستم میتواند با سه مرکز نفوذ رقیب روبرو شود که هر کدام پایگاه قدرت و شبکه منافع خاص خود را دارند.
براساس گزارش موسسه آلمانی امور بینالملل و امنیت در ۸ ژوئیه ۲۰۲۵، ثبات امارات به ایجاد تعادل در جناحهای حاکم بستگی دارد، نه به قدرت نهادهای آن. هرگونه اختلال حتی کوچک در این تعادل، میتواند باعث ایجاد شکافهای داخلی شده و انسجام امارات را تهدید کند. اگر کنترل طحنون بر اقتصاد و دستگاههای امنیتی همچنان گسترش یابد، او میتواند به عنوان قدرت بالفعل در دوران پس از محمد بن زاید ظهور و ولیعهد جوان را برای حفظ اقتدار خود به اتحاد با عموهایش وابسته کند.
نبرد برای آینده
به باور محمد ماهر، تحلیلگر سیاسی، تصویر درخشان امارات متحده عربی که به جهان ارائه میدهد، لزوماً بازتاب واقعیت داخلی آن نیست. در ظاهر، امارات متحده عربی یک الگوی موفق به نظر میرسد که آینده خود را از طریق هوش مصنوعی میسازد، برای رهبری در عصر دیجیتال رقابت و با شرق و غرب قراردادهای صلح و سرمایهگذاری امضا میکند اما در پشت این ظاهر پر زرق و برق تکنولوژیکی، یک تناقض ساختاری عمیق، نهفته است.
محمد بن زاید احتمالا در حفظ انسجام درون خانواده سلطنتی موفق باشد، اما تاریخ خلیج فارس نشان میدهد که رقابتهای درون کاخ قدرت با انتصابهای متوازن حل و فصل نمیشوند؛ بلکه توسط افراد هسته اصلی حکومت تعیین میشوند.
امارات خود را به عنوان یک قدرت مدرن و مترقی معرفی میکند، اما هنوز توسط یک طرز فکر خانوادگی اداره میشود که اهرمهای اقتصاد، امنیت و تصمیمگیری سیاسی را در حلقههای بستهای در انحصار خود دارد. این امر باعث میشود که نزاع جاری بین طحنون و هزاع نه تنها یک اختلاف خانوادگی، بلکه رقابتی بر سر هویت کشور باشد. این تنش بین مدرنیزاسیون و انزوا، جدیترین چالش امارات متحده عربی است، زیرا بر سر یک دوراهی قرار دارد که یا به عنوان یک پیشگام جهانی هوش مصنوعی و نوآوری سیاسی ادامه دهد یا به منطق سنتی حکومت مبتنی بر شبکههای نفوذ قدیمی بازگردد.
به گفته ماهر، محمد بن زاید احتمالا در حفظ انسجام درون خانواده سلطنتی موفق باشد، اما تاریخ خلیج فارس نشان میدهد که رقابتهای درون کاخ قدرت با انتصابهای متوازن حل و فصل نمیشوند؛ بلکه توسط افراد هسته اصلی حکومت تعیین میشوند. طحنون که پول، فناوری و قدرت سایبری را در اختیار دارد، قویترین برگ برنده را در دست دارد. اما هزاع، قبایل و مشروعیت محلی را در دست دارد، و از نوعی اقتدار برخوردار است که با پول نمیتوان آن را خرید.

